با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز وبلاگ جذاب و آموزنده ای دارید به وبلاگ ما هم سر بزن امیدوارم که بتونیم همکاری موفقیت آمیزی با همدیگر داشته باشیم ممنون روزبه
[ بدون نام ]
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 ساعت 11:32 ق.ظ
سلام سالِ نویی رو برات آرزو می کنم . آرزو می کنم سال دیگه روزهاش رنگ مبارکی شون رو از تو بگیرن و مبارک باشند ، از تو . چون ایام می آیند تا بر ما مبارک بشن ، از ما مبارک بشن . آرزوی صحت دل و گل رو برات دارم ، دلت سالم باشه که خودتی و تنت که که مرکب خودته .خودمونیش تن و روانت سالم باشه . آرزوی سالی پر از تعالی های مستمر رو برای توی عزیز جان دارم . و در آخر نیازمند دعای خیر شما .
چه گویم که ناگفتنم بهتر است نه روانی قلم شما و نه فصاحت بیان شما را دارم که جوابی درخور تقدیم کنم. اما از اعماق روحم برایت امید می خواهم. می خواهم همیشه آرزومند و مشتاق باشی. مشتاق به هر آنچه که خودت می خواهی. می خواهم در تمام طول عمر همیشه از احساس سرشار باشی شاید اندکی دردناک باشد اما برای سر از خاک برآوردن لازم است. بگذار این آخری برای خودم باشد چون تو دیرزمانیست که سر از خاک برآورده و رو به سوی آسمانها نظر می کنی. اما تو رسیده ای و من هنوز در راهم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی نا شادم
شمع هر جمع مشو ور بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
«رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم »
سلام استاد عزیز !
از IMQ چه خبر ....
وبلاگت خیلی قشنگ و جالب بود ...! سعی می کنم زیاد بهت سر بزنم .؟
آشنایی با شما برای ما سعادتی بود ...
موفق باشید
سلام ابوالفضل جان
اوضاع چطوره؟
خوشحال شده پیغامتو دیدم.
شاد باشی و سربلند... در زندگی و کار....
با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز
وبلاگ جذاب و آموزنده ای دارید
به وبلاگ ما هم سر بزن امیدوارم که بتونیم همکاری موفقیت آمیزی با همدیگر داشته باشیم
ممنون
روزبه
خراب از یاد ِ پاییز ِ خمارانگیز ِِ تهرانم
خمار ِ آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی
گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال ِ رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شب آویزان چه می خواهند از جانم
پریشان یادگاری های بربادند و می پیچند
به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم
خزان هم با سرود برگ ریزان عالمی دارد
چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم
مگر کفاره ی آزادی و آزادگی ها بود
که اعصابم غل و زنجیر گشت و صبر، زندانم
به بحرانی که کردم آتشم شد از عرق خاموش
خوشا آن آتشین تبها که دلکش بود هذیانم
ستاره مطرب شوقم گسسته سیم جانسوزم
شبان وادی عشقم شکسته نای نالانم
نه جامی کو دمد در آتش افسرده جان من
نه دودی کو برآید از سر ِ شوریده سامانم
شکفته شمع دمسازم چنان خاموش شد کز وی
به اشک توبه خوش کردم که می بارد به دامانم
گره شد در گلویم ناله جای سیم هم خالیست
که من با خواندن ِ این پنجه ی پیچیده نتوانم
کجا یار و دیاری ماند از بی مهری ایام
که تا آهی برد سوز و گداز من به یارانم
بیا ای کاروان مصر آهنگ کجا داری
گذر بر چاه ِ کنعان کن من آخر ماه ِ کنعانم
سرود ِ آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب ِ پاییز ِ تبریز است و در باغ ِ گلستانم
گروه ِ کودکان سرگشته ی چرخ و فلک بازی
من از بازی این چرخ ِ فلک سر در گریبانم
به مغزم جعبه ی شهر فرنگ عمر ِ بی حاصل
به چرخ افتاده و گوئی در آفاق است جولانم
چه دریایی چه طوفانی که من در پیچ و تاب آن
به زورق های صاحب کشته ی سرگشته می مانم
از این شورم که امشب زد به سر آشفته و سنگین
چه می گویم نمی فهمم چه می خواهم نمی دانم
به اشک ِ من گل و گلزار شعر پارسی خندان
من شوریده بخت از چشم ِ گریان ابر نیسانم
کجا تا گویدم برچین و تا کی گویدم برخیز
به خال اشک چشم و خون دل عمریست مهمانم
به نامردی مکن پستم بگیر ای آسمان دستم
که من تا بوده و هستم غلام شاه مردانم
چه بیم ِ غرقم از عمان که جز تن گوهر ِ ایمان
دلا هر چند کز حرمان هنر بس بود تاوانم
فلک گو با من این نامردی و نامردمی بس کن
که من سلطان ِ عشق و شهریار ِ شعر ایرانم
سلام
عالی بود
موفق باشی
سلام
سالِ نویی رو برات آرزو می کنم .
آرزو می کنم سال دیگه روزهاش رنگ مبارکی شون رو از تو بگیرن و مبارک باشند ، از تو .
چون ایام می آیند تا بر ما مبارک بشن ، از ما مبارک بشن .
آرزوی صحت دل و گل رو برات دارم ، دلت سالم باشه که خودتی و تنت که که مرکب خودته .خودمونیش تن و روانت سالم باشه .
آرزوی سالی پر از تعالی های مستمر رو برای توی عزیز جان دارم .
و در آخر نیازمند دعای خیر شما .
چه گویم که ناگفتنم بهتر است
نه روانی قلم شما و نه فصاحت بیان شما را دارم که جوابی درخور تقدیم کنم. اما از اعماق روحم برایت امید می خواهم. می خواهم همیشه آرزومند و مشتاق باشی. مشتاق به هر آنچه که خودت می خواهی. می خواهم در تمام طول عمر همیشه از احساس سرشار باشی شاید اندکی دردناک باشد اما برای سر از خاک برآوردن لازم است. بگذار این آخری برای خودم باشد چون تو دیرزمانیست که سر از خاک برآورده و رو به سوی آسمانها نظر می کنی. اما تو رسیده ای و من هنوز در راهم...